آکادمی آرتامن | آموزش ترید ،ارز دیجیتال و فارکس
- فهرست مطالب
تحلیل تکنیکال یکی از مهمترین ارکان موفقیت هر تریدر در بازارهای مالی از جمله فارکس و ارز دیجیتال و بازار بورس است که بدون داشتن دانش تخصصی کافی در این زمینه موفقیت در بازارهای مالی عملا امکان پذیر نیست و منجر به ضررهای بزرگی برای تریدر ها میشود.
در تحلیل تکنیکال شما نمودار های قیمتی کندلی را تحلیل و آنالیز خواهید کرد و با اطلاعات گذشته مارکت در مورد روند حال حاضر بازار تصمیم خواهید گرفت و با داشتن استراتژی معاملاتی مناسب میتوانید هر نمادی را ترید کنید اما این امر به سادگی چندکلیک نیست و مستلزم دانش بالایی است که شما در این قسمت به هر انچه که برای موفقیت نیاز دارید دسترسی خواهید داشت.
پس از مطالعه کامل آموزش های این قسمت شما با صفرتا صد تحلیل تکنیکال آشنا خواهید شد و نحوه ترید روزانه و کسب درامد در تمامی بازارهای مالی را فرا خواهید گرفت.
در این بخش مطالب آموزشی ارزشمندی قرار داده شده است که برای بیشینه کردن کارایی آموزش های ارائه شده توصیه میشود به پادکست کوتاه زیر گوش فرا دهید تا آموزش خود را از قدم اول اصولی برداشته و بتوانید به اهدافی که در نظر دارید سریعتر برسید.
اولین قدم در فراگیری تحلیل تکنیکال , آشنایی با انواع نمودار های قیمتی از جمله کندل استیک و اندیکاتور ها و روند های قیمتی و انواع سبک های تحلیل تکنیکال از جمله RTM و ICT و پرایس اکشن ال بروکس و آشنایی با منطق عرضه و تقاضا است که در این قسمت با مقالات اختصاصی این دانش را فراخواهید گرفت.
این قسمت به شما در مورد عمق بازار اطلاعات جامعی را خواهد داد به طوری که مکمل قسمت قبلی باشد.شما با مفاهیم مهمی از جمله استاپ هانت و پامپ و دامپ های قیمتی و الگوهای هارمونیک آشنا خواهید شد تا آماده یادگیری مطالب پیشرفته تر شوید.
در مرحله سوم آموزش این قسمت شما باید با ساختار های مهم بازار از جمله الگوهای پرایس اکشن کلاسیک مانند الگوی مثلث و سروشانه و QM و واگرایی های ساده و SMT آشنا شده و سپس اطلاعات جامعی در مورد روانشناسی بازار کسب کنید تا آماده یادگیری آموزش های پیشرفته تر شوید.
تحلیل تکنیکال یک روش تحلیلی و معاملاتی است که در آن از آنالیز نمودار های قیمتی و رفتار قیمتی یک نماد معاملاتی خاص از جمله طلا و نفت و یا یک سهام بورسی و یا یک رمز ارز مورد بررسی دقیق میگیرد تا با روش های تحلیل تکنیکال و با توجه به گذشته آن بتوان به یک نتیجه گیری احتمالی در مورد نمودار قیمتی حال حاضر آن رسید و بتوان به کسب درآمد رسید.
بهترین پلتفرم تحلیل تکنیکال تریدینگ ویو است که به شما اجازه میدهد به نمودار قیمتی بخش بزرگی از نمادهای معاملاتی از جمله جفت ارز های فارکسی, رمز ارزها, شاخص ها , طلا و نفت و سهام شرکت های مختلف در بورس کشور های مختلف دسترسی داشته باشید. از جمله پلتفرم های معتبر دیگر میتوان به GoCharting اشاره کرد که خدمات مناسبی ارائه میدهد.
در تحلیل بنیادی با توجه به شرایط موجود یک شرکت و یا یک رمز ارز و یا یک ارز کشور خاصی سعی در براورد ارزش ذاتی آن میشود تا مشخص شود که قیمت یک نماد معاملاتی بالاتر از ارزش ذاتی معامله میشود یا پایینتر که بر مبنای آن تصمیمات بلند مدت در خصوص آن گرفته میشود اما در تحلیل تکنیکال هدف استفاده از نمودار های قیمتی است تا در تایم فریم های مختلف حتی در تایم فریم های پایین مانند تایم فریم ۵ دقیقه بتواند به تحلیل و ترید پرداخت که این موضوع بزرگترین مزیت تحلیل تکنیکال بر تحلیل بنیادی است.
مهمترین اصول و ارکان تحلیل تکنیکال شامل موارد زیر است:
تحلیل تکنیکال یکی از مهمترین ارکان موفقیت تریدر در هر بازار مالی به شمار میرود. آکادمی آرتامن با داشتن سابقه ۱۰ سال ترید و بیش از ۶ سال فعالیت مستمر در سوشیال مدیا تریدینگ ایران دوره جامع معامله گری را تهیه کرده است تا تریدر های ایرانی را از هر منبع دیگری بی نیاز کند تا تریدر ها بتوانند با هر سطحی که هستند در یک دوره جامع و اصولی همراه با تمرینات هدفمند به هدف خود برسند و به تحلیلگر و تریدر موفق تبدیل شوند.
تحلیل تکنیکال به معنی بررسی نوسانات قیمت سهام در گذشته است که به کمک نمودار و به منظور پیش بینی حرکت آتی بازار انجام می گیرد. در این نوع تحلیل سعی می شود از روند قیمت یک سهم در گذشته ،آینده آن پیشبینی شود. تحلیل تکنیکی را می توان براي هر نوع کالا یا شاخص یا سهام وغیره بکار برد.اساس این نوع تحلیل ها ریاضیات می باشد که در چارت و اندیکاتور (شاخص) خلاصه می شود. یک تحلیلگر تکنیکی معتقد است که همه اطلاعات یک سهام یا یک ارز در سابقه قیمت آن نهفته است واز روند حرکت قیمت، می توان آینده آن را پیش بینی نمود. تحلیل تکنیکی سرعت عمل بالائی داشته و به ما این امکان را می دهد که در مدت کوتاهتري نسبت به تحلیل پایه اي (فاندامنتال)، تعداد خیلی بیشتري سهام را مورد مطالعه وبررسی قرار بدهیم. تحلیل تکنیکی نیاز به دانش بالاي علوم اقتصادي و سیاسی ( بر عکس تحلیل بنیادي) ندارد.در حال حاضر تحلیل تکنیکی در بورس هاي معتبر دنیا رواج زیادي پیدا کرده و طرفداران خاص خود را دارد. مزیت این نوع تحلیل در سرعت عمل آن است ومی توان در مدت کوتاهی چندین نوع ارز یا قیمت سهام چندین شرکت را بررسی کرد ولی تحلیل فاندامنتال همین تعداد ارز یا سهام، بسیار وقت گیر خواهد بود.
در ابتداي قرن بیستم، تئوري داو نظریه اي را بنیانگذاري کرد که بعدها به عنوان تحلیل تکنیکی نوین شناخته شد. تئوري داو(Dow) از ابتدا ترکیب کاملی نبود بلکه به مرور با کنار هم قرار دادن اجزایی از میان نوشته هاي چارلز داو در طی چندین سال تکمیل شد. از میان قضیه هاي نقل شده از داو سه تا از آنها برجسته می باشند.
مهم ترین اصل تحلیل تکنیکی همین است. هر عاملی که بر قیمت سهام تاثیرگذار باشد، چه اقصادي وچه سیاسی و یا روانشناختی به نوعی بر قیمت سهام اثر خواهد داشت و در نمودار منعکس خواهد شد. به عبارتی هر تغییر قیمتی همراه با یک محرك خارجی است و این امر لزوم بررسی دقیق نوسان قیمت و تحلیل آن را نشان می دهد. پس با تحلیل نمودن نمودار قیمت ، بازار خودش را به تحلیل گر نشان می دهد و آینده آن قابل پیشبینی خواهد بود. این منطق در تضاد با تحلیل بنیادي است، زیرا در تحلیل فاندامنتال به چرایی عوامل توجه می شود وپس از تحلیل عوامل تاثیرگذار، روند حرکت بازار بدست می آید. به عنوان مثال ، اگر تقاضا بیش از عرضه باشد تحلیل گر بنیادي خواهد گفت که قیمت بالا میرود در حالیکه چارتیست با دیدن رشد قیمت خواهد گفت که تقاضا بیشتر از عرضه بوده است.
پیش فرض فوق اساس همه متد هاي تحلیل تکنیکی است. وقتی نوسانات بازار با روند مطابقت داشته باشد، این حرکت قابل تحلیل است و برعکس ، یک بازار آشفته را نمی توان تحلیل کرد. با مسلم دانستن اینکه حرکت قیمت، ناشی از روند است دو مطلب قابل ذکر است.
اول اینکه روند جاري با احتمال بیشتري ادامه خواهد یافت و قیمت به محدوده قبلی باز نخواهد گشت، به استثناي بعضی بی نظمی ها در حرکت بازار.
دوم اینکه روند جاري ادامه خواهد یافت تا زمانیکه روند مخالف جایگزین آن شود.
3.تاریخ تکرار می شود
تحلیل تکنیکال وپویایی بازار رابطه نزدیکی با روانشناسی انسان دارد. بنابراین، الگوهاي گرافیکی قیمت در صد سال اخیر شناسایی و تقسیم بندي شده اند تا حالات روانشناسانه بازار را نمایش بدهند.اول از همه ، این الگوها وضعیت روانی حاکم بر بازار را نشان می دهند که آیا بازار صعودي ویا نزولی است. این الگوها در گذشته بوده واکنون هم می تواند استفاده شود چون اساس آن بر روي روانشناسی انسان است که در طول سالها بدون تغییر مانده است. حال ما عبارت تاریخ تکرار می شود را به این صورت بیان می کنیم که گذشته چراغ راه آینده است یعنی بررسی نوسانات قیمت در گذشته آینده بازار را به ما نشان می دهد.
در ابتداي قرن بیستم، تئوري داو نظریه اي را بنیانگذاري کرد که بعدها به عنوان تحلیل تکنیکی نوین شناخته شد. تئوري داو(Dow) از ابتدا ترکیب کاملی نبود بلکه به مرور با کنار هم قرار دادن اجزایی از میان نوشته هاي چارلز داو در طی چندین سال تکمیل شد. از میان قضیه هاي نقل شده از داو سه تا از آنها برجسته می باشند.
مهم ترین اصل تحلیل تکنیکی همین است. هر عاملی که بر قیمت سهام تاثیرگذار باشد، چه اقصادي وچه سیاسی و یا روانشناختی به نوعی بر قیمت سهام اثر خواهد داشت و در نمودار منعکس خواهد شد. به عبارتی هر تغییر قیمتی همراه با یک محرك خارجی است و این امر لزوم بررسی دقیق نوسان قیمت و تحلیل آن را نشان می دهد. پس با تحلیل نمودن نمودار قیمت ، بازار خودش را به تحلیل گر نشان می دهد و آینده آن قابل پیشبینی خواهد بود. این منطق در تضاد با تحلیل بنیادي است، زیرا در تحلیل فاندامنتال به چرایی عوامل توجه می شود وپس از تحلیل عوامل تاثیرگذار، روند حرکت بازار بدست می آید. به عنوان مثال ، اگر تقاضا بیش از عرضه باشد تحلیل گر بنیادي خواهد گفت که قیمت بالا میرود در حالیکه چارتیست با دیدن رشد قیمت خواهد گفت که تقاضا بیشتر از عرضه بوده است.
پیش فرض فوق اساس همه متد هاي تحلیل تکنیکی است. وقتی نوسانات بازار با روند مطابقت داشته باشد، این حرکت قابل تحلیل است و برعکس ، یک بازار آشفته را نمی توان تحلیل کرد. با مسلم دانستن اینکه حرکت قیمت، ناشی از روند است دو مطلب قابل ذکر است.
اول اینکه روند جاري با احتمال بیشتري ادامه خواهد یافت و قیمت به محدوده قبلی باز نخواهد گشت، به استثناي بعضی بی نظمی ها در حرکت بازار.
دوم اینکه روند جاري ادامه خواهد یافت تا زمانیکه روند مخالف جایگزین آن شود.
3.تاریخ تکرار می شود
تحلیل تکنیکال وپویایی بازار رابطه نزدیکی با روانشناسی انسان دارد. بنابراین، الگوهاي گرافیکی قیمت در صد سال اخیر شناسایی و تقسیم بندي شده اند تا حالات روانشناسانه بازار را نمایش بدهند.اول از همه ، این الگوها وضعیت روانی حاکم بر بازار را نشان می دهند که آیا بازار صعودي ویا نزولی است. این الگوها در گذشته بوده واکنون هم می تواند استفاده شود چون اساس آن بر روي روانشناسی انسان است که در طول سالها بدون تغییر مانده است. حال ما عبارت تاریخ تکرار می شود را به این صورت بیان می کنیم که گذشته چراغ راه آینده است یعنی بررسی نوسانات قیمت در گذشته آینده بازار را به ما نشان می دهد.
-1 استفاده از این روش در تمامی نمودارها :
یک تحلیلگر تکنیکال می تواند از استراتژي خود در تمام بازارها و روي تمام چارت ها استفاده کند ( مانند قیمت جهانی فلزات پایه، محصولات شیمیایی و غذایی و شاخص هاي سهام ) و این یکی بزرگترین نقاط قوت این نوع تحلیل میباشد. درصورتی که تحلیلگران فاندامنتال فقط میتوانند از نتیجه بررسی اطلاعات و صورت هاي مالی خود در بازار مربوطه استفاده نمایند و این ناشی از حجم زیاد این اطلاعات میباشد.
2- تمرکز روي قیمت :
اگر هدف پیش بینی قیمت آینده است ، متمرکز شدن روي تغییرات قیمت منطقی است. تغییرات قیمت معمولا بر روش بنیادي پیشی می گیرند. با تمرکز بر قیمت تحلیلگران بطور اتوماتیک به آینده توجه می کنند. بازار بعنوان یک شاخص رهبر در نظر گرفته میشود و می توان گفت که شرایط 6 تا 9 ماه آینده را تعیین میکند. براي همراهی با بازار لازم است که تغییرات قیمت را بطور دقیق زیر نظر داشت.راهنمایی ها و نشانه ها معمولا قبل از تغییرات مهم ظاهر میشوند. یک تحلیل گر معمولا به دوره هاي خرید در کف بعنوان گواهی بر ترقی قریب الوقوع سهم نگاه کرده و همچنین دوره هاي فروش در سقف را بعنوان شاهدي براي یک دوره رکود در شرف وقوع در نظر میگیرد.
–3 حمایت / مقاومت :
آنالیز اولیه و ساده نمودارهاي قیمت میتواند در تشخیص درجه حمایت یا مقاومت مفید باشد . این پارامترها معمولا توسط دوره هاي تراکم ( محدوده داد و ستد ) که قیمت ها در یک محدوده مشخص تغییر میکند مشخص میشوند . این مطلب گویاي این است که قواي متقابل عرضه و تقاضا به تعادل رسیده اند و داد و ستد به بن بست رسیده است.وقتی قیمت از این محدوده خارج میشود نشان دهنده این است که عرضه یا تقاضا شروع به رشد کرده و بر دیگري فائق آمده است . اگر قیمت بالاتراز حد بالایی محدوده قیمت برود نشان دهنده آن است که تقاضا برنده شده و اگر از حد پایینی خارج شود عرضه افزایش یافته است .
4- پیشینه قیمت بصورت تصویري :
حتی براي تحلیل گران بنیادي با تجربه و کارآزموده نیز یک نمودار قیمت ، حاوي اطلاعات مفیدي است. نمودار قیمت یک شرکت ، نشان دهنده یک نمودار تصویري و گویا ازروند قیمت سهام آن شرکت در طول یک بازه زمانی است . نمودار بسیار گویاتر و خواناتر از یک جدول اعداد است . در اکثر نمودارهاي قیمت ستون هاي حجم معاملات در پایین نمودار آورده میشوند . با استفاده از این نمودار میتوان براحتی موارد زیر را تشخیص داد :
واکنشهاي قبل و بعد از اتفاقات مهم/ نوسانات گذشته و حال /حجم و مبلغ معاملات گذشته / وضعیت نسبی یک سهم نسبت به کل بازار
5- تسهیل در تشخیص زمان خرید :
تحلیل تکنیکال کمک زیادي در تشخیص زمان خرید میکند . برخی تحلیل گران ، روش بنیادي را براي شناسایی سهام مناسب جهت خرید و روش تکنیکال را براي تشخیص زمان خرید بکار می برند . این نکته کاملا واضح است که زمان مناسب خرید ، نقش مهمی در عملکرد دارد . روش تکنیکال میتواند در تشخیص تقاضا (حمایت) یا عرضه (مقاومت) و همچنین زمان خروج از بازار مفید واقع شود .مشخصا انتظار براي خروج از بازار در نرخ هایی بالاتر از نرخ هاي عرضه گسترده و یا خرید در نرخ هایی در نزدیکی نرخ هاي حمایتی میتواند بازده را بهبود بخشد . دانستن سابقه تاریخی قیمت یک سهم مهم است . اگر شما سهمی را در دو سال گذشته به عنوان یک سهم عالی ارزیابی می کرده اید ولی روند سهم در این مدت ثابت بوده است معلوم می شود بازار سهام نظر دیگري دارد . اگر سهمی به اندازه زیادي رشد داشته باید گوش به زنگ برگشت رو به عقب آن سهم بود . یا اگر سهمی از حد مورد انتظار بیشتر افت نموده شاید این ارزش را داشته باشد که آن را در این قیمت بخرید و منتظر روند رو به رشد آن بمانید .
اساس تحلیل تکنیکی بر نمودارها استوار است. بدون نمودار قیمت یک سهم ، تحلیل تکنیکی محتواي خود را از دست می دهد. سرمایه گذار با استفاده از انواع نمودار قدرت تجسم وضعیت گذشته تا حال سهم یک شرکت را پیدا خواهد نمود. در تحلیل فنی ، نمودار ها مشابه نمودارهایی هستند که شما در هر زمینه تجاري می بینید. یک نمودار به زبان ساده ، یک نمایش گرافیکی از مجموعه اي از قیمت ها در یک بازه زمانی مشخص است. مثلا ، یک نمودار ممکن است تغییرات قیمت یک سهام را در یک دوره یک ساله نشان دهد و در این صورت هر نقطه روي نمودار قیمت نهایی روزي را نشان می دهد که سهام در آن معامله شده است.
براساس توافق قیمت سهم و حجم معاملات بر روي محور عمودي و زمان بر روي محور افقی نشان داده می شود. در محور زمان تقسیم بندي می تواند از بازه 15 دقیقه تا ده ساله متغیر باشد که بر حسب بازه مورد استفاده کاربرد دارند اعم از تحلیل هاي کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت.
پرکاربرد ترین و معروف ترین نمودارها ، عبارتند از :
1.نمودار خطی .2 نمودار میله اي .3 نمودار شمعی
نمودار خطی ساده ترین نوع نمودار می باشد که از به هم پیوستن قیمت هاي بسته شدن(Close) روزانه یک سهم در طی یک دوره معین شکل می گیرد. با وصل شدن قیمت هاي پایانی به هم ، ما می توانیم حرکت کلی قیمت یک سهم را در یک بازه زمانی مشخص مشاهده کنیم . نمودارهاي خطی هیچ اطلاعات تصویري از بازه تجاري نقاط منحصر به فرد مانند بالاترین قیمت ، پایین ترین قیمت یا قیمت ابتدا به ما نمی دهد. به هر حال ، قیمت نهایی اغلب در مقایسه با قیمت هاي بالا و پایین در یک روز در داده هاي بازار سهام ، مهمترین قیمت است و به همین دلیل ، تنها کمیتی است که در این نمودار مورد استفاده قرار می گیرد. نکته مثبت این نمودار سادگی آن است. همچنین نمودار خطی در هم ریخته نیست و به آسانی دید خوبی از نوسانات قیمت سهم را نمایش می دهد. نکته منفی این نمودار این است که تحلیل گر نمی تواند نوسانات سهم در یک دوره خاص را مشاهده کند.
نمودار میله اي روي نمودار خطی بسط می یابد و چند بخش اطلاعاتی کلیدي تر را نیز به هر یک از نقاط داده ها می افزاید .نمودار میله اي همزمان قیمت باز شدن و بسته شدن نشان می دهد . پایین ترین نقطه میله کمترین قیمت معامله شده در آن بازه زمانی و بالاترین نقطه میله بیشترین قیمت را نشان می دهد . بنابراین میله عمودي محدوده معاملاتی قیمت را تعیین می کند . خط کوچک افقی در سمت چپ میله قیمت باز شدن و در سمت راست قیمت بسته شدن را نشان می دهد . زیر مثالی از نمودار میله اي نشان داده شده است.
توجه : نمودارهاي میله اي “ OHLC ” هم نامیده می شوند .
مخفف (the Close ,the Low , the High , Open)قیمت باز شدن ، بالا ، پایین و بسته شدن.
اینجا مثالی از یک میله قیمت آمده است :
:Open خط کوچک افقی در سمت چپ که قیمت باز شدن را نشان می دهد.
: High بالاترین قسمت میله که نشان دهنده بالاترین قیمت در آن فریم زمانی است .
:Lowپایین ترین قسمت میله که نشان دهنده پایین ترین قیمت در ان فریم زمانی است.
:Closeخط کوچک افقی در سمت راست که قیمت بسته شدن را نشان می دهد . چنانچه قیمت باز شدن سهم بالاتر از قیمت بسته شدن آن باشد ، نشان دهنده کاهش قیمت آن سهم در طی دوره معامله می باشد. اگر قیمت باز شدن پایین تر از قیمت بسته شدن باشد نشان دهنده افزایش قیمت آن سهم در طی دوره معامله می باشد.
یکی از پر کاربردترین نمودارها می باشد که در واقع نسخه تکامل یافته نمودار میله اي است. از این نوع نمودار ژاپنی ها در قرن هجدهم استفاده کردند.
نمودارهاي شمعی همان اطلاعات نمودارهاي میله اي را به ما می دهند ، اما در قالب گرافیکی. نمودار شمعی از دو بخش بدنه اصلی و سایه تشکیل شده. بدنه اصلی شمع نشان دهنده قیمت آغاز و پایان معامله است و بخش دیگر شامل دو خط است که به سایه مشهور شده است. خط بالایی را سایه بالایی و خط پایینی را سایه پایینی می گویند. از این رو دامنه نوسانات سهم در طول دوره زمانی مورد داد و ستد توسط سایه ها نمایش داده می شود. همانطور که در نمودار میله اي هر میله نشان دهنده تغییرات قیمت در یک بازه زمانی بود، در نمودار کندل استیک Candlestick نیز هر کندل نشان دهنده قیمت باز شدن، بسته شدن، قیمت حداکثر و قیمت حداقل در بازه زمانی مورد نظر است. همانطور که در شکل ظاهري یک کندل مشاهده می کنید، هر کندل شامل یک قسمت پهن (بدنه Body (و دو خط نازك در بالا و پایین (Shadow) است. فاصله بین قیمت Open و قیمت Close بدنه را تشکیل می دهد و قیمت High و Low را خط هاي باریک (سایه و Shadow نیز خوانده می شوند) نمایش می دهند. نمودارهاي شمعی با استفاده از قیمت هاي باز شدن ، بسته شدن و سقف و کف شکل می گیرند .نمودارهاي شمعی بهتر از بقیه نیستند ، بلکه فقط واضح ترند.منظور از واضح تر آن است که با این نمودارها قیمت هاي بالا و پایین روز به سرعت و سادگی تشخیص داده می شود.هنگامی که قیمت صعودي باشد ، بدنه شمع سفید و هنگامی که قیمت نزولی باشد بدنه شمع سیاه می باشد. گاهی اوقات به جاي نمایش سیاه و سفید شمع هاي ژاپنی آن ها را به صورت رنگی نشان می دهیم. براي این کار ما به راحتی سفید را با سبز و سیاه را با قرمز جایگزین کردیم . این بدان معناست که اگر قیمت بسته شدن از باز شدن بیشتر باشد بلوك سبز رنگ است و اگر قیمت بسته شدن از باز شدن کمتر باشد بلوك قرمز رنگ است .
اگر قیمت بسته شدن بالاتر از قیمت باز شدن باشد ، یک شمع توخالی یا سفید کشیده می شود .
اگر قیمت بسته شدن پایین تر از قیمت باز شدن باشد یک شمع تو پر یا سیاه کشیده می شود .
قسمت توخالی یا رنگ شده شمع ” بدنه اصلی ” یا بدنه نامیده می شود.
خطوط باریک واقع در بالا و پایین بدنه قیمت سقف و کف را نشان می دهند و فتیله ها نامیده می شوند .
بالاترین نقطه فتیله بالایی ” سقف ” است .
پایین ترین نقطه فتیله پایینی ” کف ” است .
استراتژي هاي معاملاتی را می توان به سه دسته تقسیم نمود:
معامله در یک دامنه Range trading
معاملات تعقیب گر روند Trend following
بازگشتی معاملات Revesal trading
هر کدام از این سه استراتژي ابزارهاي مختص خود را دارند که ممکن است براي سایر ابزارها مفید واقع نشود. معامله در یک دامنه اکثر مواقع قیمت ها در یک دامنه نوسان می کند و این استراتژي در مواقع بسیاري کاربرد دارد.شعار اصلی این استراتژي این است : پایین بخر بالا بفروش
هدف این استراتژي خرید در پایین ترین دامنه هاي قیمت در ابتداي صعود قیمت و فروش در بالاترین دامنه هاي قیمت در ابتداي نزول قیمت است.در شکل زیر نمونه اي از داد و ستد در دامنه دو کانال تو در توي خنثی را نشان می دهد.
سوال اساسی این استراتژي قبل از انجام هر گونه معامله این است: از کجا معلوم است که این دامنه معتبر بماند و در معامله متضرر نشویم؟
دامنه ها همیشه عمر محدودي دارند و پس از مدتی شکسته می شوند.هر فروش در اوج یا خرید در کف دامنه ممکن است با شکست دامنه وتشکیل روند جدید ، منجر به زیان یا بازماندن از سود قابل توجه شود که می تواند چند برابر سود مورد انتظار در دامنه باشد.در شکل صفحه بعد شکست دامنه و زیان قابل توجه ناشی از آن نمایش داده شده است.
مشاهده می شود زیانی که شکست دامنه ایجاد می کند می تواند چند برابر سودهاي ناشی از معامله در دامنه باشد. باید توجه کرد که در بازار هیچ قطعیتی وجود ندارد.بلکه همیشه احتمالات غالب و مغلوب وجود دارد.تا وقتی که یک دامنه معتبر است ممکن است معتبر بماند ، ولی نباید احتمال دیگر یعنی شکسته شدن دامنه را دور از نظر داشت.
ساده ترین دامنه بین دو حمایت و مقاومت بوجود می آید.ولی دامنه ها اینقدر ساده نیستند و ممکن است داراي مرزهاي مورب یا غیر خطی باشند.حتی ممکن است مرز دامنه توسط یک یا چند اندیکاتور تشخیص داده شود. یک استراتژي معاملاتی باید به سه سوال زیر پاسخ بدهد :
چه زمانی بخریم؟
چه زمانی با سود خارج شویم؟
چه زمانی با زیان خارج شویم؟
اگر هر یک از سوالات بی جواب ماند ، استراتژي ناقص است.سعی می کنیم پاسخ این سوالات را در ساده ترین استراتژي دامنه اي که داد و ستد در یک کانال افقی است پاسخ بگوییم.ابتدا باید کانال شناسائی و ترسیم شود.
هر وقت قیمت به کانال برخورد کرد و یک کندل بازگشتی مشاهده کردیم و در جهت روند افزایشی آتی سهام می خریم.
هنگامی که قیمت به میانه کانال برگشت وضعیت را بررسی می کنیم.اگر به نظر نرسید که قیمت به سطح دیگر کانال نمی رسد همانجا خارج می شویم.اگر به نظر برسد که سود ما می تواند بیشتر شود حد زیان را در نقطه خرید و حد سود را نزدیک لبه دیگر کانال به فاصله 5 درصدي قرار می دهیم.
حد زیان را اندکی (%3) پایین تر از تمامی سایه هاي درون کانال قرار می دهیم. این استراتژي صرف نظر از درست یا نادرست بودن یک استراتژي کامل است که به هر یک از سه سوال پاسخ صریح و روشنی می دهد.توجه کنید حد زیان در اینجا خیلی مهم است چون با شکست کانال معمولا یک روند بوجود می آید که می تواند چندین درصد در جهت زیان ما حرکت کند. با رسیدن قیمت به حد زیان مورد نظر ما ، احتمال زیادي وجود دارد که بازار از شرایط مورد نظر ما خارج شود.مثلا از حالت دامنه اي به حالت روند دار تبدیل شود.در این شرایط ضروري است براي مدتی از معامله بپرهیزیم و شرایط بازار را مجددا ارزیابی کنیم.سپس با استراتژي جدید مبتنی بر بازار فعلی وارد شویم یا براي مدتی معاملات را متوقف نمائیم تا بازار با استراتژي هاي هاي ما مطابقت پیدا نماید.فرصت ها در بازار همیشه وجود دارد و ما موظف نیستیم تحت هر شرایطی وارد بازار شویم و سهام بخریم.بلکه می توانیم شرایطی را که با استراتژي و روحیات ما متناسب هست را انتخاب کرده و براساس آن سهام بخریم.یکی از عوامل زیان در بازار عدم توجه به این موضوع بسیار ساده است.می توانید در روندهاي نزولی سهم سراغ سایر سهام موجود در بازار رفته تا از سایر روندها جا نمانید.
دامنه هاي مختلفی می تواند مبانی استراتژي معامله براساس دامنه باشد.بعضی از این دامنه ها به شرح زیر است :
بین خطوط حمایت و مقاومت
بین خطوط حمایت و مقاومت براساس پیوت Pivot
بین دو یا چند خط روند موازي که تشکیل کانال می دهد.
بین دو خط روند غیر موازي
دامنه هایی که توسط اندیکاتورهاي رو چارت تعیین می شود مانند bands Bollinger
توجه نمائید در تمام استراتژي هاي مذکور احتمال شکست وجود دارد و در این صورت استراتژي تعقیب روند براساس out break را خواهیم داشت.
براساس مرز شکنی شعارهاي اساسی این استراتژي عبارتند از :
روند دوست معامله گر است.
بالا بخربالاتر بفروش
در این روش معامله گر منتظر تشکیل یک روند جدید است و با مشاهده شکست یک مرز، با قیمت همراه می شود. این معامله گر بخشی از سود را از دست می دهد چون باید منتظر اطمینان از شکست یک مرز قوي باشد ولی در مقابل بخش قابل توجهی از سود ناشی از یک روند را که معمولا بیش از سود هاي بازگشت یا بین دو دامنه است، کسب می کند.
به عنوان مثال هائی از مرز شکنی می توان شکست خط روند، شکست خطوط حمایت و مقاومت، شکست خط گردن الگوي سر و شانه، شکسته شدن یک میانگین متحرگ توسط یک میانگین متحرك کوتاه مدت تر یا شکست باندهاي بولینگر را نام برد.
برخلاف معامله در دامنه که با برخورد قیمت با لبه دامنه و برگشت آن سودي چند درصدي عاید سرمایه گذاري می شود ، در معامله براساس تعقیب روند ، وقتی روند تشخیص داده می شود که بخش قابل توجهی از آن طی شده است و هر لحظه ممکن است به پایان آن نزدیک شویم.به همین دلیل ریسک این استراتژي بسیار بیشتر از استراتژي دامنه بوده در عین حال سود آن بیشتر خواهد بود.هر چه بتوانیم زودتر و با اطمینان بیشتري تشکیل یک روند را تشخیص بدهیم سودآوري این استراتژي بیشتر خواهد بود.شکست یک دامنه یا یک مرز می تواند علامت خوبی براي تشکیل روند باشد.به طور مثال :
شکست سطوح حمایت و مقاومت مهم
شکست الگوهائی از قبیل سر و شانه ، کانال ، خط روند ، مثلث ، پرچم و….
شکست باندهاي بولینگر
تقاطع دو میانگین متحرك سریع و آهسته دو دور شدن آنها از یکدیگر
شواهد دیگري نیز می توانند اعتبار یک شکست و تشکیل روند را تایید کنند از قبیل :
افزایش حجم معاملات
شکست همزمان در اندیکاتورهایی مثل مومنتوم
ساده ترین استراتژي تعقیب گر روند استفاده از تقاطع دو میانگین متحرك نمائی است.این شیوه براساس تقاطع دو ماینگین متحرك سریع و آهسته پایه ریزي می شود.هر گاه دو میانگین متحرك سریع (به طور مثال 5 روزه) میانگین متحرك کندتر (به طور مثال 14 روزه) را قطع نماید و از آن دور شود به احتمال زیاد یک روند جدید بوجود می آید.هدف از تشریح این استراتژي ترغیب شما به استفاده از آن نیست بلکه در نظر است که مراحل تبیین یک استراتژي معاملاتی و خصوصیات آن با یک مثال ساده مرور گردد. هر گاه میانگین متحرك 10 و 66 روزه همدیگر را قطع نمودند بدنبال موقعیت خرید یا فروش باشید.
هنگامی که میانگین 10 روزه از پایین میانگین 66 را قطع نمود خرید کرده و در حالت برعکس، فروش انجام دهید.حتما صبر کنید کندلی که در این تقاطع ایجاد می شود تمام شود و در ابتداي کندل بعد تصمیم بگیرید.
گروه مهم دیگري از استراتژي هاي معاملاتی ، استراتژي هاي بازگشتی یا trading Reversal است.این استراتژي براساس اصل عمل و عکس العمل شکل گرفته است.اصل عمل و عکس العمل در بازار می گوید :
هر عملی را عکس العملی است کوچکتر و در جهت خلاف براساس تئوري داو ، نسبت هاي فیبوناچی و تئوري الیوت معمولا پس از پایان هر روند اصلی یا فرعی ، بازگشتی بین یک سوم تا دو سوم در جهت عکس اتفاق می افتد.
شعار اساسی این استراتژي ها این است : در اوج بفروش و در قیمتهاي پایین تر بخر
از کجا متوجه شویم روند (اصلی یا فرعی) خاتمه یافته است؟ چون اگر روند ادامه پیدا کند در واقع برخلاف روند غالب از بازار خارج شده ایم و این تصمیم سود ما را کاهش می دهد.براي پاسخ به این سوال باید توجه نمود که بازار به یک باره در جهت معکوس روند حرکت نمی کند بلکه هر بازگشتی یک مکث و علائم خاصی قبل از پیدایش از خود نشان میدهد. مهم ترین ابزارها در شناسائی تغییرات روند عبارتند از :
الگوهاي شمعی
الگوهاي بازگشتی (آرایش ها و الگوهاي نموداري و الگوهاي هارمونیک)
اندیکاتورها و واگرائی ها
خطوط فیبوناچی بازگشتی ( براي تعیین هدف بازگشت)
هدف تحلیل تکنیکال پیش بینی قیمت های آینده با نگاه کردن به داده های گذشته است. از سوی دیگر، تجزیه و تحلیل بنیادی تعیین می کند که برای مثال، سهامی که به عنوان مثال در کل استفاده می شود، با بررسی عوامل بنیادی شرکت، کمتر یا بیش از حد ارزش گذاری شده است.
در یک توضیح ساده، تحلیل فاندامنتال مشخص می کند که آیا سهام ممکن است زیر یا بیش از ارزش فهرست شده خود با نگاهی به عوامل بنیادی معامله شود. در مقابل، تحلیل تکنیکال فرض می کند که قیمت از قبل درست است و در عوض تلاش می کند تا حرکت های آینده قیمت را پیش بینی کند.
سرمایه گذاران می توانند از تحلیل تکنیکال و بنیادی برای شناسایی فرصت های سرمایه گذاری برای کاهش شکاف قیمتی بین ارزش منصفانه سهام و قیمت بازار آن استفاده کنند. با این حال، هر دو تکنیک موافقان و مخالفان خود را دارند.
اینکه آیا تحلیل تکنیکال برای معامله گران سهام کار می کند یا خیر، یک سوال طولانی بحث است.
در مطالعه ای که در مجله رفتار اقتصادی و سازمان منتشر شد، محققان دریافتند که سرمایه گذاران فردی که از تحلیل تکنیکال استفاده می کنند، عملکرد ضعیفی دارند. با این حال، این سرمایه گذاران همچنین تمایل به نشان دادن سایر ویژگی های مخاطره آمیز داشتند، مانند گردش پرتفوی مکرر، سطوح پایین تنوع، و سطوح بالاتر معاملات گزینه ها نسبت به متوسط سرمایه گذاران فردی.
مطالعات دیگر نشان می دهد که تحلیل تکنیکال برای سرمایه گذاران ارزشمند است و به طور دقیق تغییرات قیمت را پیش بینی می کند. همه شاخص های رایج به طور کامل مؤثر نیستند، اما پتانسیلی برای یادگیری در آینده و توسعه الگوریتم ها و شاخص های جدید وجود دارد که ممکن است در آینده مؤثرتر باشند.
همانند بسیاری از استراتژی های سرمایه گذاری، تحلیل تکنیکال می تواند ابزاری باشد که سرمایه گذاران برای تصمیم گیری از آن استفاده می کنند. با این حال، هیچ کس نمی تواند حرکت آینده قیمت سهام را پیش بینی کند. و همه سرمایه گذاری ها ریسک دارند.
تجزیه و تحلیل تکنیکال دارای اشکالات زیادی است که سرمایه گذاران باید هنگام استفاده از استراتژی هایی که بر آن تکیه می کنند در نظر داشته باشند.
یک محدودیت این است که شاخص های فنی بسیار متفاوتی وجود دارد که به راحتی می توان یک سیگنال ترکیبی دریافت کرد. ممکن است یک اندیکاتور در نمودار شمعی ببینید که شما را تشویق به خرید می کند در حالی که در نمودار خطی نشانگر را می بینید که شما را تشویق به فروش سهام می کند.
به طور مشابه، تحلیلگران فردی ممکن است در مورد اینکه چه شاخص هایی را در نمودار می بینند، اختلاف نظر داشته باشند. یک تحلیلگر ممکن است یک hanged man یا morning star را روی نمودار ببیند، در حالی که تحلیلگر دیگری الگوهای نمودار را به همان صورت تشخیص ندهد. این می تواند منجر به این شود که دو سرمایه گذار با وجود نگاه کردن به نمودار یکسان، پیش بینی های متفاوتی انجام دهند.
در نهایت، تحلیلگران فنی بر این باورند که این اندیکاتورها می توانند به پیش بینی تغییرات قیمت در آینده کمک کنند، اما تجزیه و تحلیل همیشه دقیق نیست. همچنین زمان دقیقی را که سرمایه گذاران باید خرید یا فروش کنند را نشان نمی دهد. در عوض، تجزیه و تحلیل به سادگی در مورد روندهای آینده حدس می زند.
اینکه برخی از سرمایه گذاران تصمیم به استفاده از استراتژی تحلیل تکنیکال دارند، با چند عامل متفاوت است.
یکی از مهمترین عوامل این است که چه ابزارهایی در دسترس است. تحلیل تکنیکال بر روی نمودارها و داده های تاریخی تکیه دارد. اگر ابزارهای سرمایه گذاری که سرمایه گذار به آنها دسترسی دارد، نمودارهای کندل استیک را ارائه نمی دهند یا فقط میانگین های متحرک 50 روزه را ارائه می دهند، سرمایه گذار نمی تواند به شاخص های فنی که به اطلاعات دیگری نیاز دارد تکیه کند.
نکته دیگر استراتژی سرمایه گذاری است. افرادی که می خواهند سهام بخرند و آنها را برای سود بفروشند، ممکن است بخواهند به تحلیل تکنیکال که روندهای صعودی یا نزولی قیمت ها را مشخص می کند، تکیه کنند. اگر شخصی برای گزینه های معاملاتی یا سایر مشتقات باز باشد، می تواند از تجزیه و تحلیلی استفاده کند که به شناسایی سهام در معرض سقوط کمک می کند.
هیچ یک از این ابزارها نمی توانند به طور قابل اتکای تغییرات آتی قیمت سهام را پیش بینی کنند. همه سرمایه گذاری ها ریسک دارند.
آکادمی آرتامن در بستر این وب سایت دوره های آموزش ترید ارز دیجیتال، پرایس اکشن ، اسمارت مانی و فارکس را در بالاترین سطح برای تمام کاربران خود فراهم می کند.
من خودم هروقت خلاف جهت روند ترید کردم ضرر کردم 🙂